علي اكبر علي اكبر ، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره

می خوام از روزهای نبودن تا بودنت برات بنویسم

ز غوغای جهان فارغ....

آخرین عکس من و باباعلیرضا...

سلام برعلی اکبرم...همه هدف و عشق من برای زندگی 1 روز قبل از اینکه باباعلیرضا اعزام بشن بااینکه خیلی دلم گرفته بود گفتم بیایید با لباس های عیدتون ازتون عکس بگیرم.که وقتی برگشتی این عکسو طراحی کنمو چاپ کنم و به دیوار بزنم...با زحمت زیاد و شیطنتهای تو چندتا عکس ازتون گرفتم... عکس اول یه مقدار تار شده.قراره عکس دومو طراحی و چاپ بکنم و چندتا از اونو هدیه بدم به چندنفر. الهی مامان فدای خنده تو و باباعلیرضای بهشتی بشه. این عکس روهم شب شنبه یک شب قبل از اعزام بابایی گرفتین.اینجا منزل عمومرتضی هستش.بابایی گفت از من و ولیعهدم یه عکس بگیرید. گاهی رفتن درسهای زیادی می ده، احساس می کنم به کربلا نزدیک و نزدیک تر شدم.اصلا...
11 خرداد 1394

پدر آسمانی

علی اکبرم،ای تمام هستی ام سلام. سخن گفتن از پدرت دشوار است ، دشوار است تا دل و چشم و زبان و قلم همسو شوند. چشم زود می بازد اندر حکایت فراق،نفس به راحتی وا می دهد در فشار بغض ، قلم هزارباره می شکند و من مات روزهایی که باید بی بابا علیرضا بسر کنم. علی اکبرم!  هنوز فصل چیدن گلهای بوستان زهرائی (س) باقی است. هنوز به ندای حسین (ع) پاسخ می گویند. هنوز به نگاه های منتظر خون عیدی می دهند که پدرت این چنین سر از پای ندانسته عازم معرکه عشق می شود. کربلا ادامه دارد که پدرت به یاری زینب (س) پرگشوده است.. آری ، بابا علیرضای مهربان و دلیر تو با عزم حیدری اش دنیا را حقیر کرد، آسمان را سرخ و زمین را خاکستر. سنگهای جا ...
10 خرداد 1394
1